جدول جو
جدول جو

معنی ساق موزه - جستجوی لغت در جدول جو

ساق موزه(قِ زَ / زِ)
ساقۀ چکمه. (فرهنگ ولف) :
همیشه بیک ساق موزه درون
یکی خنجری داشتی آبگون.
فردوسی.
حلقوم جوالقی چو ساق موزه ست
و آن معده کافرش چوخم غوزه ست.
عسجدی.
بوالقاسم دست به ساق موزه فروکرد و نامه ای برآورد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 369). چاوشان و مقرعه زنان تازیانه بر ساق موزه زدند. (سمک عیار ج 1 ص 39)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پای موزه
تصویر پای موزه
پا افزار، چکمه
فرهنگ فارسی عمید
(زَ / زِ)
پای افزار: و مسلمانان بسیار غنیمت یافتند از سلاح و جامه و زرینه و سیمینه و برده گرفتند و یک پای موزۀ خاتون با جورب گرفتند و جورب و موزه از زر بود مرصع بجواهر. (تاریخ بخارا)
لغت نامه دهخدا
(قِ مَ جِ)
منجه چارپای که در هندوستان بر آن دراز کشند و آن را پلنگ نیز گویند. و این هر دو لفظ هندی الاصل اند زیرا که در ایران و توران نبود و بعضی گویند که در حالا بعض جاها رواج یافته. و لفظ منجه هندی پنجابی است، و ساق منجه عبارت است از دو چوب کلان از چهار چوب آن. (آنندراج از بهار عجم) :
شودبه هند چو خراط چرخ بر سرکار
ز چوب خشک تنم ساق منجه میخواهد.
ملاطغرا (از آنندراج) (بهارعجم).
رجوع به ساق شود
لغت نامه دهخدا
(ژُ زِ)
شهری است از ایالات متحدۀ آمریکا (کالیفرنیا). دارای 95300 تن سکنه است. شراب، میوه، تنباکو و ماشینهای آن معروف است
لغت نامه دهخدا
روستایی از دهستان عشرستاق هزارجریب بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی